عزیزم یادت یه خاطره قشنگ افتادم
من امسال عید رفتم شیراز یه مکتبی بود کنار آرامگاه حافظ یه آقای مهربون و بسیار پاک خطاطی میکردن ک میگفتن فا..ل هم میگیرم اینم بگم من اون روزا درگیر یه مشکل شده بودم ذهنم رو خیلی آشفته کرده بود وقتی که نیت کردم حافظ رو باز کردم دقیقا مرتبط با همون موضوع بود 🥺🥺 مامانمم از اون پشت یواشکی داشت نگاه میکرد میخوند بعد تا خوند پرید وسط گفت وای رویااااا خودشه 😂😂😂
قسمت قشنگتره اینجا بود که متن برام اومده بود اگه هر وقت ناراحت شدی بودن خضر کنار توست
و ماهم دقیقا خونمون کنار کوه خضر نبی🥰