همش تو خونه ام دو کلمه درس نمیخونم، هیچ جا هم نمیرم، از صبح تا شب تو اتاق خوابیدم فیلم نگاه میکنم یا تو گوشی ام، عمرم مفت و بیخاصیت گذشت.
یه مدت از صبح تا عصر میرفتم کتابخونه اونجا قشنگ مینشستم درس میخوندم خیلی خوب بود
ولی بخاطر چندتا مشکلی که دارم دیگه زده شدم و نرفتم کتابخونه،
مشکلم این بود که تا یه ذره معدم خالی میشه شکمم شروع میکنه به قار و قور کردن منم همش باید یه چیزی دم دستم باشه بخورم تا این سر و صدا نکنه. اونجاهم که دیگه کولر روشن نیس که صدای شکممو کسی نشنوه، برعکس همه جا ساکت یهو شکمم صدا میده ابروم میره، هرروز باید تو خونه کلی خوراکی درست کنم که ببرم . سر همین دوتا مورد اعصابم خورد شد دیگه نرفتم
و اینکه همش میترسم اونجا شلوغه کسی صدا قارقور شکمم میشنوه .
خونه مون آرومه ولی اصلا حس و حال درس ندارم توی خونه ققط تو کتابخونه خوب میخونم
الانم همش تو خونه ام و دست و دلم به هیچ کاری نمیره و از صبح تا صب تو خونه به بدبختیام فکر میکنم و گریه میکنم و دست و دلم به هیچ کاری نمیره
لعنت به این زندگی هررررر کاری خواستم بکنم یه چیزی خرابش کرد