تو وصیت نامم مینویسم من خواب دیدم فردا فوت میکنم و باور دارم که اتفاق میفته
بعدم مینویسم تو خواب دیدم فلانی هم قراره با من بیاد اما اگر ویلاشو بزنه بنام بابام خدا عمر دوباره بهش میده😂
بعدم میخوابم
یه کلیپ دیدم یا آقا فبل از مرگش صداشو ضبط کرده بود😂 کلی چرتو پرت میگفت برا وقتی که مرد و خاکش کردن. صدا رو موقع خاکسپاری پخش کردن همرو می‌خند وند بنطرم خیلی باحال بود
میرم حموم نظافت میکنم صورتم رو اصلاح میکنم خونه رو مرتب میکنم با پسرم حرف میزنم نصیحت وصیت میکنم با شوهرم صحبت میکنم .به برادرم زنگ میزنم اونم مواظب پسرم باشه بعدش میخوابم
یاد ی خانوم افتادم ک چند شب پیش نصف شب آورده بودنش درمانگاه
حمله پانیک بهش دست داده بود کلی می‌ترسید همش میگفت احساس میکنم میخوام بمیرم سعی کردیم آرومش کنیم اما هر چی می‌گذشت بیشتر می‌ترسید آخرا داشتیم بهش میخندیدیم و باهاش شوخی میکردیم ک الکی می‌ترسی سرمش ک تموم شد رفت اما شب بعد خبر آوردن تو بیمارستان از شدت ترس و استرس تموم کرده
وصیتنامه رو میذارم دم دست
از بقیه حلالیت میطلبم
واسه آخرین بار چندتا عکس خوب میگیرم بمونه
یه سری یادداشت و شعرایی که داشتمم میسپارم منتشر شه
گوشی و لب تاپم فکتوری ریست میکنم ( آدم به شدت بد دهنیم متاسفانه🗿😂)
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز