با کراشم حرف زدم و همه چیزو درمورد حسش بهم گفتتت

اره 

من همه چیزمو ریختم به پاش جلوی خانوادم وایسادم به پای مامانم افتادم گفتم عاشق شدم ازم‌نگیرش ولی اون میدونی چی گفت؟ 

گفت مامانم بهم گفته رابطه شما یه رابطه معمولی و در حد ازدواج نیست لازم نیست جلو خانواده هاتون وایسین منم به حرف مامانم گوش میدم چون بزرگتره صلاح میدونه🥲

در صورتی که از اول هدف رابطه رو مشخص کرده بودیم 

من همه گذشتمو بهش گفتم ولی اون نگفته بود یه چیزایی ازش شنیدم که دیگه مغزم نذاشت قلبم کنارش بمونه

بدتر همه اینا این بود که پشتمو خالی کرد بدجورم خالی کرد

دستم توی دستش بود توی چشای من نگاه کرد گفت من هرررکاری میکنم که فراموشت کنم حتی میرم با یکی دیگه 🙂

ادم عاشق این حرفارو نمیرنه 

من نزدیک یک ماه که جداشدم از صبح زود تا اخر شب زیر بارون نشستم گریه کردم و خداروصدا زدم ۴ تا ۴ تا ارام بخش میخوردم 

و پاهامو حس نمیکردم پاهامم نگهم نمیداشت وقتی کات کردم فقط افتادم بغل مامانم میلرزیدم 

مامانم گفت دیدی گفتم دوست نداره🙂

الان دیگه هیچ ارزویی ندارم  گاهی میاد استوریامو لایک میکنه که بیشتر درد بکشم ولی عادت کردم 

با اینکه دارم میمیرم ولی نمیگم کاش نمیدیدمش خوشحالم که دیدمشو تحربه جدید یاد گرفتم که ادمی که خودشو عالی نشون میده ممکنه کلی کثافت کاری کرده باشه و یادگرفتم گذشته ادما خیلی مهمه 

خلاصه که تو هدفتو مشخص کن به هر حال و اگه رفت ناراحت نشو مطمئن باش اگه میخواستت میموند اینو هیچوقت یادت نره