جاریم داره جر میخوره از حسادت چون ما پیشرفت کردیم
مفصله اگه حوصله دارید بخونید دوستان
چند سال پیش شوهرم دلش به حال برادرش میسوزه خونشو میده به جاریم اینا بشینن و با دو بچه مستاجر نمونن بدون اینکه اجاره ای بدن سال ها میشینن اونجا پدرشوهرمم یه ماشین خارجی میندازه زیرپاشون یه مغازه هم میده بهشون
(که تازگیا پدرشوهرم پول اون خونه رو بهمون پس داد )
ولی من خودم دو سال اول زندگیم مستاجر بودم دم نزدم که چرا اونا خونه من نشستن بعد دو سال نصف نصف با شوهرم پول گذاشتیم یه خونه دیگه خریدیم ولی تو این خونه خیلی اذیت میشدیم چون اپارتمانی بود همسایه بالا خیلی سروصدا میکرد خدا یار بود شوهرم پیشرفت کرد و الان داره یه خونه دیگه هم میسازه تا به زودی بریم از اینجا پدرشوهرم موقع ساخت خونه میگه به جای یه طبقه سه طبقه بساز هر جا کم اوردی من هستم من کمکتون میکنم الان بقیه رو تایپ میکنم