27 سالمه و4 ساله جدا شدم ودارم د. یک خواستگار رسم میخونم و اصلا اصلا اهل دوستی نیستم یعنی حوصله اشو ندارم ولی همه فکر میکنن 23 22 سامه چون ریز نقشم خلاصه تو دانشگاه و فضای مجازی اینا خیلی پیشنهاد خواستگاری دارم و منو مامانم قبول کردیم بیان پدرم بشدت مخالفه وجواب رد میده و گفته ازدواج نکن درستو بخون واینم بگم من از زنردگی قبلیم بشدتتتتتتت اسیب دیدم و روحا نرمال نیستم ویکسال باید پیش روانشناش باید برم ک اسیب هام درمان کنم و روانشناسم به داداشم گفته من فعلا نباید ازدواج کنم
ولی بشدتتتتتتتتتتت نیاز به یک همدم به یک محبت و هم صحبت بایک مرد دارم باهاش حرف بزنم بریم بیرون و..... و چون چهره کیوتی دارم خیلییی ها بشدتتتت اصرار داشتن باهاشون دوست بشم حقیقتا دیگه نمیتونم مثل مرتاض ها زندگی کنم وباکسی نباشم روز به روز دارم افسرده تر میشم به فکرم زده یک ادم درست حسابی پیدا کنم وبدون اینکه کسی بفهمه صیغش بشم مثل خواستگار دکترم که جواب رد دادم بهش ولی بشدت گلوم پیشش گیر کرده خیلی سخته تنهاییی عزیزان من اعصابم خیلی ضعیفه لطفا بهم طعنه نزنین و راهنماییم کنین چون نمیتونم با دوستام مشورت بگیرم