یدونه خواهر دارم ۱۷ سالشه بعد هی نگرانم در آینده نتونه با ادم خوب ازدواج کنه کلا سر به هواست انگار که که داره تو این زمانه زندگی نمیکنه میترسم تصمیمات اشتباه بگیره دلم میخواد خوشبخت بشه بعد یادم میوفته اگه نشه چی اگه خوشبخت نشه چی انگار دلم میخواد هر چی که خودم تو زندگیم خواستم نشدو اون داشته باشه
نه بابا خواهر کیلو چنده خودم مهمم
عزیزم 💚
منم عین تو
بیشتر از ایندم نگران آینده خواهرمم
chi mikhasty
be harhal onm zndgy khodsh dare
نه بابا فردا کی مرده کی زنده..از حال استفاده کن و زندگی کن...
بیشتر از خدا نگران بنده هاش نباش!
من همیشه نگران داداشام و آبجیام بودم،همش غصه شونو میخوردم
الان داداشم خدا رو شکر شاغله،زندگیشو داره
خواهرم فوق لیسانسشو گرفت داره ازدواج میکنه
خودم عاطل و باطل زمین گیر شدم
جای نگرانی براش دعا کن و دوستش باش
درسمو ول کردم
کارم پیدا نمیکنم
ازدواجمم موند رو هوا
یه روز دختر عاقل خانواده بودم،داداشم سر به هوا،آبجیم درس نخون
همیشه میگفتن امید خونواده به منه
الان اونا راهی رو رفتن ک شاید مسیرش درست نبود،ولی هم لذتشو بردن،هم نتیجه شو دیدن خدا رو شکر
من تو آستانه سی سالگی به هر دری زدم بسته بود،هیچکدومشون هم اونطوری ک من براشون دل سوزوندم،بفکرمم نبود
زندگیه دیگه...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز