با قبلی چجوری کات کردن بزار بگم بهت
این سه سال با دختره بوده محمد از هر نظر اوکی بود خودش خونه مستقل داشت ماشین همه چی دختره تا تونسته ازش کنده بعد محمد مریض میشه و با کلی ازمایش میفهمن ک سل داره وقتی دختره میفهمه محمد سل داره میره و همه خطاشم خاموش میکنه محمدم خیلی متنفر جیشم از دختریکه تو روزای سخت ولش کرد با اونم قصدشون ازدواج بوده بعدش با من اشنا میشه ببین اینقد بهش روحیه میدادم تهران در ب در دنبال دکتر خوب میگشتم براش خیلی خوب بودیم باهم تا اینکه یما اخر همش بهونه گیری میکرد فحش میداد منم میزاشتم رو حساب اینکه مریضه و قرصای خیلی قوی مصرف میکنه اما یه شب عین همیشه داشتیم تصویری حرف میزدیم بهم گفت دیگع نمیخامت برو پی زندگیت اینقد گریه کردن از حال رفتم حتی باهام خداحافظی نکرد بلاکم کزد رفت مردیکه میگفت بی تو نمیتونم نفس بکشم من میگم شاید یا دختزه اشتی کرده با من اینجوری کرد و رفت