ما با خواهر شوهرم اینا همشهری نیستیم
هر کدوم یه شهر جداییم که با هم خیلی فاصله داریم
یک ماه پیش هممون خونه پدر شوهرم جمع بودیم
خواهر شوهرم به من گفت خیلی کم بهم پیام میدی زنگ میزنی بیشتر احوال بپرس منم گفتم باشه
بعد که برگشتیم یک بار بهم پیام داد
یه بارم من بهش پیام دادم
بعد من یه بار بهش زنگ زدم کارش داشتم
یه بارم زنگ زدم حالشو پرسیدم
از اون موقع به بعد دیگه نه زنگ زده نه پیام داده
بعد شوهرم امشب گفت که میخوام به شوهر خواهرم وخواهرم زنگ بزنم حالشونو بپرسم
گفتم باشه خیلی خوبه زنگ بزن اما من صحبت نمیکنم چون نوبت اون بوده زنگ بزنه
بگو نیست
اونم گفت باشه پس برو تو اتاق که دروغ نگفته باشم 😐