2777
2789
عنوان

کسی توی خونتون هست که از غذاتون ایراد بگیره

| مشاهده متن کامل بحث + 131 بازدید | 26 پست
خودم‌اون بهونه گیره بودم آخرشم زخم معده گرفتم خودم که هیچ خانواده رو هم بیچاره کردم.اما تو خونه همه ...

خب خودت آشپزی کن 😁 

منم زخم معده دارم همه غذایی نمیتونم بخورم اما تاحالا غر نزدم 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


۲۵

دیگه سنش به اونقدری رسیده که خودش بتونه غذا بپزه خو وقتی دوست ندارم خودش بره برا خودش غذا بپزه یا غذا های آماده مثل نودالیت و پاستا آماده که فقط داخل آب جوش میخواد درست کنه برا خودش من یه مدت خیلی بد غذا بودم همین کار رو میکردم 

اره خودم چون خیلی بد غذام شاید کلا از صدتا غذا من با ده تاش بتونم کنار بیارم

 ولی خداروشکر دیگه مامانم میدونه چجوری غذا درست کنه که‌ منو اذیت نکنه

مثلا من مرغ تخم مرغ سیب زمینی میخورم حالم بدمیشه میخوام بالا بیارم 

گوشت یا مثلا گوجه کبابی اگ ی زره نیم پخت باشه نمیتونم بخورمش

ولی جوری رفتارنمیکنم که مادرم ناراحت شه مثلا میگم غذات خوشمزست اگه فلان چیزو بهش اضافه کنی معرکه میشه

یا اگ حالم خیلی بد شد ی بهونه ای میارم نمیخورم

۲۵


عزیزم مامانت نباید اینقدر ملاحظه خواهرت رو میکردن. دیگه کسی به این سن و سال باید بلد باشه خودش غذا بپزه. اگر ناراحته خودش آشپزی کنه. من اگر بچه م توی ۲۵ سالگی از غذام ایراد بگیره میگم از این به بعد تو غذای خوشمزه درست کن ما بخوریم ببینیم چه جوریه. این اتفاق باید خیلی زودتر از این حرفا میفتاد. 

اره خودم چون خیلی بد غذام شاید کلا از صدتا غذا من با ده تاش بتونم کنار بیارم ولی خداروشکر دیگه مامان ...

خواهر من امروز ظهر ظرفش رو پرت کرد روی میز 


البته شما هم بیش از اندازه مودب هستین🥺

خب خودت آشپزی کن 😁 منم زخم معده دارم همه غذایی نمیتونم بخورم اما تاحالا غر نزدم

متاهلم عزیزم

مجرد هم بودم خودم آشپزی میکردم چون مامانم شاغل بود

همه عاشق غذاهام بودن خودم متنفر.مامان و خواهرم هم‌میپختن دوست نداشتم.از غذای بیرون متنفر بودم

الان خیلی بهتر شدم اما بازم بد غذام اما هیچ وقت غر نمیزنم فقط نمی‌خورم.چقدر طفلی مامانم اذیت میشد به خاطر غذاخوردنم

به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم
عزیزم مامانت نباید اینقدر ملاحظه خواهرت رو میکردن. دیگه کسی به این سن و سال باید بلد باشه خودش غذا ب ...

اخه آشپزی بلد نیست اصلا 

یکبار مرغ رو انداخته بود توی قابلمه کوچیک 6 ساعت توی آشپزخونه سرپا بود آخر هم قابل خوردن نبود

خودش هم نخورد 


من توقع آشپزی ازش ندارم حداقل غر نزنه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

نازایی

گلتنها | 15 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز