پدرم خودش اگر بهش بود با ماشین تا دستشویی هم میرفت بهخاطر سوپرمارکت سرکوچه هم با ماشین میرفت
بعد از ما بچه هاش انتظار داشت مسافت ۲۰ کیلومتری با پیاده بریم
همیشه میگفت میمیری این ۲ قدم رو پیاده بری
بعد همون دو قدم با ماشین ۲۰ دقیقه راه بود
مثلا داداشامو میفرستاد مغازه یا دنبال کاری اون سمت شهر که با ماشین نیم ساعت بود بعد تا داداشم میرفت سمت سوییچ میگفت برای این دو قدم حتما باید ماشین راه بندازی..
یا میگفت این دو قدم تا دانشگاه باید با ماشین بری حتما
بعد تا دانشگاه من ازم خونه بیست دقیقه با ماشین تو راه بودم