خب به عنوان بچه سه ساله اعتماد به نفسش عالیه
بعضی بچه ها کنار مامان هاشون وایسادن با ترس به بقیه نگاه میکنن
یه مامانه باید قدم به قدم کنارشون باشه
بچه رو نبر مهد
خواهر من پسرش رو برد مهد
خیلی اذیتش میکردن
زمینه ی لکنت داشت
بچه دور از جون پسرتون تو ۴ سالگی لکنت گرفت و الان که ۱۶ سالشه همچنان کم و بیش درگیرشه
اونم شاغل نبود بی خود و بی جهت بچه رو برد مهد
چه شبیه دختر منه
جم ویدز زیاد نگاه میکنه
دختر من تا کلاس اول همینطور بود
اخرای کلاس اول حرف زدنش درست شد و الان که سومه دیگه هیچ مشکلی نداره
تو پیش دبستان هیچکس نمیتونست بفهمه دخترم چی میگه
کلاس اولم مثلا میخواست بگه تفنگ
میگفت تخنگ
بعد تو املا هم مینوشتم مثلا تخنگ
یا سین و شینش میزد
میگفتم بنویس شیرین
چون تو تلفظ میگفت سیرین ، تو املا هم‌مینوشت سیرین
خلاصه پدرم درومد تو کلاس اول 😂
نه پسرمن مثلا میخاد بگه تنفگ میخام میگه میخواستم تنفگ یا میخاد بگه خودم انجام میدم میگه خودتم انجام میدم یا میگم داری چیکار میکنی میگه دارم چیکار میکنم فلان کار رو انجام میدم؛دختر شما هم تکرار میکرد جملاتتون رو؟
آره
تکرار هم میکرد
یا میخواست بگه اب میخوام
میگفت یچه آب میخواد
یا سرفه میکرد
میگفت بچه مریض شد
الان با شوهرم فیلمای بچگیشو میبینیم میگیم ما چطور متوجه میشدیم که چی میگه !!! بس که داغون حرف میزد
خیلی دیر حرف اومد
بقیه گوشت تنم رو آب کردن بس که گفتن چرا بچت اینجوره
خلاصه از من به تو نصیحت بچتو مهد نبر
چون بچه ها متوجه حرف زدنش نمیشن اذیتش میکنن
اگر لایق باشم پیش خدا حتما موقع شیر دادن دعاتون میکنم
روش زوم نکن
بچتو با هیچ بچه ای مقایسه نکن
یه مدت مهد هم نبر تو خونه باهاش حرف بزن
کتاب داستان بخون
کلمه کارت بخر و باهاش کار کن
شعر بخون براش
انشاالله زودی خیالت راحت میشه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز