در غیر این صورت با راه رفتن و نشستن و اینا جابجا میشه و باید همش مرتبش کنی.
عاشق شدهام.شکست خوردهام. پیروز شدهام.اشتباه کردهام.انتقام گرفتهام. تحقیر شدهام. دوست داشته شدهام.به من عشق ورزیدهاند. زیرابم را زدهاند. از کار بیکار شدهام.دستم را گرفتهاند. سفر کردهام. وحشت کردهام.از ته دل خندیدهام.شهری را که دوست داشتم ببینم دیدهام. دیوانهوار رقصیدهام. خدا را گم کردهام. خدا را دوباره پیدا کردهام.سقوط کردهام. در منجلاب دست و پا زدهام.نفرت ورزیدهام. از خودم متنفر شدهام. خودم را دوست داشتهام.برای درست کردن اشتباهاتم از جا بلند شدهام. برای ادامهی یک زندگی جنگیدهام.نفرتهایم فروکش کردهاند.کتاب خواندهام. فیلم دیدهام.فریاد زدهام.گریه کردهام. دوست داشتهام تا ابد جاودانه بمانم. کسانی از دیدنم هیجان زده شدهاند. کسی دوست داشته سرم از بدنم جدا شود. مسیرم را پیدا کردهام. بدنم را به سبک خودم دوست داشتهام.هورمونهای مادرانهام فعال شدهاند.عقل و منطقم غالب شده است.نگذاشتهام شکستم را ببینند.و در تمام این مسیر شبیه هیچکسی نبودهام و چیست زندگی جز همهی اینها... 🍂🔮
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
چن روز پیش تاپبک زدن گفتن بیشتر تبلیغه چون کشش خراب میشه هی جمع میشه و اینا
بازم بیستر بپرس
امروزه درحوزه علمیه،دروس اخلاقیِ عملی وسلوک وسیر الی الله وعرفانِ شهودی،بطور کلی ترک شده.آنچه مهم است تربیت طلاب به تزکیه وتهذیبِ اخلاقِ عملی وعرفان شهودیست که مارا آشنا بحقیقت اسلام میکند وانسانیت رابما مینمایاند.دورانی ک حقیر نجف تحصیل میکردم نه تنها این دروس طالب نداشت بلکه منع میشد.درس اخلاق نبود،تفسیر وبیان معارف نبود،مطرود وممنوع بود،فقط جمال الدین گلپایگانی بود و بس او هم وقتی به نماز می آمد عبا برسر میکشید و از عارف بودن اونیزکسی خبرنداشت وگرنه اوراازنجف بیرون میکردند.بعضی از کتابفروشها که خرید و فروش کتب فلسفه را به نظر برخی مراجع حرام میدانستند کتابِ اسفارملاصدرا رابا انبر برمیداشتند تا دستشان نجس نشود! خدا میداند درمدت اقامت درنجف،مورداصابت چه تهمتها بودیم و تحمل چه مشکلاتی نمودیم و با چه مرارتها و تلخیهای حقیقی روبرو بودیم.امید میرفت بعد انقلاب درحوزه برای تدریس اخلاقِ عملی و معارفِ شهودی تاسیساتی نوین برپاشود آنهم نشد! بعدانقلاب، حقیر کتاب لب الباب درسیروسلوک را نوشتم؛ روزی ازحوزه آمدند وگفتند شما۲کتاب دیگربنویسیدیکی مختصرترازلب اللباب ویکی مشروحتر و عمیقتر،تا برای طلاب تدریس شود، گفتم منعی نیست ولی خواندن این کتابها تا اندازه ای مفید است ن بتمام معنا؛ آنچه جان حوزه ها را زنده میکند و روح اسلام را زنده مینماید تدریس حکمتِ عملی و تربیت طلاب ب عرفان شهودیست ک بنیاداولیه نفوس را تغییر میدهد و آنان را به طهارت واقعی و حقیقی میکشاند و اگر حوزه اینطور شود حاکمانی تربیت میشوند که مثل دستپروردگان حقیقی رسول و حواریین امیرالمومنین علیهم السلام هستند و قادرند با طهارت و نفس زکیه تاثیر بسیارعمیق درمردم کشور و دنیا بگذارند و به اسلام واقعی سوق دهند.پس ازمدتی جواب آمد که اخلاق وعرفان عملی مرز ندارد ک دسته بندی و تدریس شود! این جواب کامل نیس زیرا همانطور که فقه و اصول و عربی مرز دارد، عرفانِ عملی و اخلاقِ شهودی هم مرز دارد و باید دنبال اهل خبره ش رفت وبدین بهانه حوزه را ازین علوم خطیره ک حکم اساس وبنیان را دارند تهی و خالی نگذاشت. باذکر این مطالب علت اختفای علامه طباطبایی ها و گلپایگانیها مشهودمیشود حتی بعد از انقلاب...(علامه طهرانی رحمه الله)
سلام عزیزم جارو کشی چی ؟ باید هر سری جمع کرد یا میشه روش جارو کشید؟ میگن فرش را جمع می کنه چی؟ یکطرف ...
نه میشه از روش جا رو کشید
فقط بعد جارو کشی باید صافش کنی.
نه عزیزم همون دو سمتش رو مبل بیاد روش اوکیه.
در حدی هم نیست که فرش جمع شه. نهایت خودش یکم جمع شه که قابل تنظیمه
عاشق شدهام.شکست خوردهام. پیروز شدهام.اشتباه کردهام.انتقام گرفتهام. تحقیر شدهام. دوست داشته شدهام.به من عشق ورزیدهاند. زیرابم را زدهاند. از کار بیکار شدهام.دستم را گرفتهاند. سفر کردهام. وحشت کردهام.از ته دل خندیدهام.شهری را که دوست داشتم ببینم دیدهام. دیوانهوار رقصیدهام. خدا را گم کردهام. خدا را دوباره پیدا کردهام.سقوط کردهام. در منجلاب دست و پا زدهام.نفرت ورزیدهام. از خودم متنفر شدهام. خودم را دوست داشتهام.برای درست کردن اشتباهاتم از جا بلند شدهام. برای ادامهی یک زندگی جنگیدهام.نفرتهایم فروکش کردهاند.کتاب خواندهام. فیلم دیدهام.فریاد زدهام.گریه کردهام. دوست داشتهام تا ابد جاودانه بمانم. کسانی از دیدنم هیجان زده شدهاند. کسی دوست داشته سرم از بدنم جدا شود. مسیرم را پیدا کردهام. بدنم را به سبک خودم دوست داشتهام.هورمونهای مادرانهام فعال شدهاند.عقل و منطقم غالب شده است.نگذاشتهام شکستم را ببینند.و در تمام این مسیر شبیه هیچکسی نبودهام و چیست زندگی جز همهی اینها... 🍂🔮
چن روز پیش تاپبک زدن گفتن بیشتر تبلیغه چون کشش خراب میشه هی جمع میشه و اینابازم بیستر بپرس
دیروز خودم رفتم مولوی دیدم واقعا یکسری هاشون کششاشون ضعیف بود و به نظر می رسید با یکبار تو ماشین انداختن خراب بشه ولی خیلی ها اومده بودن بخرن موندم چیکار کنم روفرشی معمولی هم مدلاشون زیاد جالب نیست
به هر حال روفرشی معمولی ها هم جمع میشه ... اینا چون کش دارن احتمالا کمتر جمع بشن شما از کجا خریدید . ...
آره عزیزم اینکه بگیم جمع نشه دور از انتظاره.
من از اسنپ شاپ خریدم قسطی
عاشق شدهام.شکست خوردهام. پیروز شدهام.اشتباه کردهام.انتقام گرفتهام. تحقیر شدهام. دوست داشته شدهام.به من عشق ورزیدهاند. زیرابم را زدهاند. از کار بیکار شدهام.دستم را گرفتهاند. سفر کردهام. وحشت کردهام.از ته دل خندیدهام.شهری را که دوست داشتم ببینم دیدهام. دیوانهوار رقصیدهام. خدا را گم کردهام. خدا را دوباره پیدا کردهام.سقوط کردهام. در منجلاب دست و پا زدهام.نفرت ورزیدهام. از خودم متنفر شدهام. خودم را دوست داشتهام.برای درست کردن اشتباهاتم از جا بلند شدهام. برای ادامهی یک زندگی جنگیدهام.نفرتهایم فروکش کردهاند.کتاب خواندهام. فیلم دیدهام.فریاد زدهام.گریه کردهام. دوست داشتهام تا ابد جاودانه بمانم. کسانی از دیدنم هیجان زده شدهاند. کسی دوست داشته سرم از بدنم جدا شود. مسیرم را پیدا کردهام. بدنم را به سبک خودم دوست داشتهام.هورمونهای مادرانهام فعال شدهاند.عقل و منطقم غالب شده است.نگذاشتهام شکستم را ببینند.و در تمام این مسیر شبیه هیچکسی نبودهام و چیست زندگی جز همهی اینها... 🍂🔮
چقدر خوشگله .. مبارک باشه ... کلفته یا نازکه .. مولوی خیلی جنسای متفاوت داشت ... همشون هم می گفتن ما ...
ممنون عزیزم
ضخیمه
فروشنده به من گفتن جنسش مخمل شانل هست
وقتی سفارش دادم دوخت شروع شد..
حالا از نزدیک شما لمس میکردی ببینی کدوم نرم تره و ضخیم تر..
قیمتا چطور بود؟
عاشق شدهام.شکست خوردهام. پیروز شدهام.اشتباه کردهام.انتقام گرفتهام. تحقیر شدهام. دوست داشته شدهام.به من عشق ورزیدهاند. زیرابم را زدهاند. از کار بیکار شدهام.دستم را گرفتهاند. سفر کردهام. وحشت کردهام.از ته دل خندیدهام.شهری را که دوست داشتم ببینم دیدهام. دیوانهوار رقصیدهام. خدا را گم کردهام. خدا را دوباره پیدا کردهام.سقوط کردهام. در منجلاب دست و پا زدهام.نفرت ورزیدهام. از خودم متنفر شدهام. خودم را دوست داشتهام.برای درست کردن اشتباهاتم از جا بلند شدهام. برای ادامهی یک زندگی جنگیدهام.نفرتهایم فروکش کردهاند.کتاب خواندهام. فیلم دیدهام.فریاد زدهام.گریه کردهام. دوست داشتهام تا ابد جاودانه بمانم. کسانی از دیدنم هیجان زده شدهاند. کسی دوست داشته سرم از بدنم جدا شود. مسیرم را پیدا کردهام. بدنم را به سبک خودم دوست داشتهام.هورمونهای مادرانهام فعال شدهاند.عقل و منطقم غالب شده است.نگذاشتهام شکستم را ببینند.و در تمام این مسیر شبیه هیچکسی نبودهام و چیست زندگی جز همهی اینها... 🍂🔮