شاغل بودنم
هنوز دیر نیست ولی اراده ندارم
یکی از حسرتامم این بود پنهایی با دوست پسرم برم سر قرار غذا درست کنم ببرم تو ماشین بخوریم
دیروز عملی شد ولی با نامزدم😂
به خانوادم نگفتیم میاد
فسنحون درست کردم میوه خورد کردم
با بهونه خونه دوستم رفتن رفتم پیشش
تو ماشین در حال بغل و بوس بودیم
آشنا مارو دید😂