باز شدن بخیه سینه

اصلا نمیدونی چی به من گذشت 

خودم مریص بودم .حونه مادرشوهر 

بچه ۶دماهه 

یهو دیدم پوشکش پر از خونهههه 

بدو بدودست پسرمو گرفتم این یکی رو بغل کردمتو خیابونا میدوییدم از مطب به اورژانس از اورزانس به بخش و بیمارستان و دکتر جراح عمومی و نمیدونی خلاصه آخرش گفتم ما دست نمیزنیم ببر پیش دکتر خودش 

منم هیچ وقت حرف نمیزنم یهو صدای گریه م بلند شد گفتم مگه گچ کاریه که میگید یکی دیگه دست زده ما دست نمیزنیم جون بچه مه خونریزیشو بند بیارید میبرم پیش دکتر خودش بازم هیچ کار ینکردم منم شهر دماوند بودم همونجا اسنپ گرفتم رسوندن خومو تهران اینجه به دادش رسیدن

وای الهی بمیرم 

چه شرایط سختی 

خدایا 

اه آخر نفهمیدم چرا همش شوتت میکنن پیش دکتر اولیه 

حتی حتی حتی حتی تو شرایط اورژانسی !! 

الان اوکیه ؟! 

نگفتن چرا این شکلی شده ؟! 

والا این ختنه انقدر حرف و حدیث توشه آدم نمیدونه تو همون کوچیکی انجام بده یا بزرگتر که شد !

نه چیزی نگفتن فقط پانسمانش کرد دستیار پزشکی که انجام داده بود خونریزیش بند اومد بچه م نمیتونست حتی شیر بخوره پسر بزرگمم همش میگفت داداشیم چی شده ؟ اون وسط دختر خواهرشوهرمم دنبالم راه افتاده بود 

اصلا یه وضعیتی 

مادرشوهر زنگ میزد چرا اون یکی رو بردی 

روز قبلش گذاشته بودم پیشش بعد پسرم بهم وابسته بود اون موقع گفت میخوام بیام منم بردمش شوهره نبود نمیومد ماشین نیاورده بود بعد جلو خواهرزاده ش داد بیداد میکرد که بگو مامانت اینا خونه قدیمیشونو در اختیار ما بذارن یه کلام مامان من گفت تشریف بیارید اینجا اینم همینو گرفت داد داد که چرا اینجوری میگن گفتم اونجا چرا میگن اینجا اصلا یه داستانی بودها