مامان من با عصبانیت گفت مواظب باش بابات نفهمه🙄 نمیدونم چرا با حرص گفت!
فرشمونم ماشینی بود و برام دل درد میاورد،زیرم تشک انداختم(تشک نمی‌داد کلا،پتو مینداختم،تو سرمای وحشتناک تبریز) خلاصه اومد دید با عصبانیت گفت زاییدی تشک انداختی!
ظرفا رو شستی؟غذا گذاشتی؟😤😤😤😤😤
مامانت پسر دوست بود؟
هیچی عادی
والا کار خاصی نکرد
مامان خوشحال شد رفت برام نوار بهداشتی خرید
هیچی نگفت
اومد برام پد بهداشتی گذاشت تو لباس زیرم چون اولش نمیدونستم
فکر میکرد چه خرابکاری کردم که دارم با اشاره میگم بهش
بعدش که فهمید خیلی عادی رفتار کرد
هیچ کاری..گفت نوار بزن.تا یک سال هم نوار برعکس میزدم بلد نبودم چطور بزنمش
بیشتر مواظب فرشاشونن
گفت چه زود شدی🥴🤣😂😅
من به مامانم گفتم توروخدابه بابام نگو رفتم نواربهداشتی بخرم وقتی برگشتم یواشکی گوش دادم دیدم زنگ زده ب بابام داره میگه خب نصف روزصبرمی کردی لااقل ازسرکاربیاد😒
من گریه میکردم،اون خوشحال بود که سالمی
ماچم کرد،بغلم کرد،تا چن روزم شام و نهار مورد علاقم میپخت،جایزه هم برام کیت فوتبالی مورد علاقمو خرید
نوار بهداشتی داد
بعد اونزمان پد بالدار لاکچری بود
اکثرمون عادی میذاشتیم ارزوم بود ی بار برام بالدار بخرن 😁
خودمونم که خجالتمون میومد بریم بخریم
من اومدم جلو داداشم و بابام گفتم وای من تو شرتم خونه مامانم یکم خندید بعد بهم نوار داد
بعدش هم انقد دردام زیاد میشد که مجبور میشدیم ه. بار بریم بیمارستان
