اول سر مزار برادرشوهرم رفتیم و یه سر به پدرشوهر و مادرشوهر زدیم(آسمون ابی تو عکسو😍
بعد جمعه ناهار رفتیم خونه ی مامانم و مامان برای ناهار برامون ماهی خوشمزه سرخ کرد
بعدش نارنجای حیاطمون رو همسرم و برادرم چیدن ،دو تا بطری آب نارنج گرفتم،زیر نور مستیم آفتاب و زیر سقف آبی آسمون، نشستم رو میز حیاطمون و براشون آب گرفتم،اینقد کیف داد😍
برادرم سرما خورده بود و حال درس خوندن نداشت بهش پیشنهاد دادم درس رو من براش توضیح دادم و اون گوش بده،درس روانشناسی رشد که مطابق با رشته ی تحصیلی خودمه
از بقیه آیتم های روز جمعه هم دیگه عکس نگرفتم