با من لج اصلا از من متنفر من تو دفتر برادر شوهرم کار میکنم امروز بهم گفت برادر شوهرم که اگه میشه دیگه نیا زنم ناراحت میشه البته اصلا مسئله این نیست هر دفعه میشینیم از بس تیکه میندازه دیوونه ام کرده من کلا سعی میکنم توی هیچ جمعی باهاش نباشم اینا به کنار دفعه پیش داشت با خواهرش حرف میزد راجب طلسم ملسم من زیاد اعتقاد ندارم ولی حقیقتا ترسیدم واقعا ازش میترسم چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هیچی ساده اس نرو سری ک درد نمیکنه رو دستمال نمیبندن رابطتو کم کن
هر وقت خواستی جا بزنی؛به حس خوب بعد از نتیجه گرفتنت،به آخیش گفتن بعد رسیدنت،به برآوردن شدن آرزوهات،به حس رضایت درونت،به خنده ی از ته دلت،به اشک شوق مامانت،به لبخند مغرورانه بابات فکر کن و ادامه بده ادامه بده...
من باشم قطع رابطه میکنممیگم کار کردنمو دوست نداری منم دیدن ریختتو دوست ندارم
رابطتمون هی تقریبا قطع ۱ سال ازدواج کردم کلا یه بار خونشون رفتیم مادر شوهرم میدونه با هم نمیسازیم حتی با هم دعوتمون نمیکنه این مشکلش این که من لایق این زندگی نیستم و دوست داشته خواهر خودش با شوهرم ازدواج کنه
ابطتمون کم کلا تو این ۱ سال که ازدواج کردم ۱ بار رفتیم خونشون ولی کلا ازش میترسم
همون یه بارم زیاده بترس از آدمای سحر و جادو
هر وقت خواستی جا بزنی؛به حس خوب بعد از نتیجه گرفتنت،به آخیش گفتن بعد رسیدنت،به برآوردن شدن آرزوهات،به حس رضایت درونت،به خنده ی از ته دلت،به اشک شوق مامانت،به لبخند مغرورانه بابات فکر کن و ادامه بده ادامه بده...