بچه ها جز شما کسیو ندارم ازش راهنمایی بخوام
چون هیشکی پشت من نیست و حرفای منو نمیفمه
مامانم دیوونه اس ی روانی
در حالت عادی مشکلی نداره اما اگر بگه ماست مشکی من بگم سفید هممونو دق میده
داد میزنه ظرف میشکنه خودشو میزنه چنگ میندازه میره تو راه پله ها ساختمون آی ب دادم برسید بیاید منو بکشید راحت شم ینی یه کاری میکنی فرداش نتونم ت روی همسایه ها نگاه کنم
الان ما میخوایم ازدواج کنیم الان نامزدیم
میخوایم ماه بعد ینی دی ازدواج کنیم
مامانم میگ یا طلاق یا از خونم گمشو بیرون
بابامم دهنش بستس و همیشه پشت مامانمه
اولشم مخالف بود .مادرشوهرم برگشته گفته
خدا کنه عروسیمون ب مادرش نره خداروشکر تا الان خیلی راضی بودم ار عروسم این جمله از طریق شخصی ب گوش مادرم رسیده