سلام دخترا بیاین از زندگی تلخم براتون بگم من از ۱۳ سالگی تا الان کل فامیل از من خوششون نمیاد خصوصا دختر عمو های من هر مدتی بهم تهمت دروغ و غیره..... 💔😔
خسته شدم از زندگی گوهم بعد ی مدتی گذشت و پسر خالم امد خواستگاریم من قبول کردم از روی عشق وعلاقه باهم عقد کردیم ی مدتی نگدشت از عقدمون همسرم کلا نظرش عوض شد و تا حدودی رفت تا مرز طلاق بی دلیل خودش خانواده اش تا اینکه ی زن از فامیلمون اعتراف کرد ک برام دعا نوشته وهر جا پول دادم اینا باطل نشد تا اینکه ی زنی بهم معرفی کردن مثل معجزه امد توی زندگیم و همه چی برام از نو ساخت خدا خیرش بده باو کنین ن تبلیغه ن اینا من خودم ادم رنج دیده و بدم میاد زندگی یکی رو داغون کنم اگ کسی کاری چیزی مشکلی داشت بهم بگه