من دعا دیدم تو خونه و فقط برادر شوهرم کلید خونمونو داشت ، علنا به شوهرم و مادر شوهرم گفتم ، به نظرت چکار کردن؟ شروع کردن داااااااد و هوااااار که بهتون ثابت میکنیم پسر ما نبوده ، گفتم برو دوربین چک کن هر کی بوده من آبرو واسش نمیزارم، نرفت
اما از زبون نیفتادن
دعا توی سرش بخوره
من ازین ناراحت شدم که به من دروغ گفت
آخه گفته بود یه پیرزنه هست ساداته دعا میده باهاش حرف زدم گفته طلسم دارید باید باطل کنم هزینه اش هم یک میلیون میشه
فقططططططط تا این اندازه به من گفت و دیگه هیچ حرفی ازش نزد
یک ماهه گذشته من دعا رو پیدا کردم
خطه خود شوهرمه
میگه واسه زنه پول زدم
پسرش گوشیو جواب داده گفته اینو بنویس
دروغ میگه
اصلا پیرزن نبود زن جوون بود
گفت من پسر ندارم اصلا
به من گفته بود پول زده
دعا نوشته
آورده خونه گذاشته پشت ساعتمون
من زندگی قبلیم به خاطر دروغ و پنهان کاری از هم پاشید
شوهرمم امروز این حسو بهم داد
چرا به من نگفت؟؟؟
حالا میگه من اصلا با زنه حرف نزدم
همکارم آقای احمدی حرف زده اون واسمون دعارو گرفته داده به من
دروغ میگه
عزیزم
پسر عموی شوهر من واسه منو شوهرم سرکتاب باز کرده بود و اومده بوده به شوهرم گفته که شما دعا دارید و ....
حالا کی رفته بوده به اون گفته ما دعوا داریم؟ شوهرم به برادرش گفته، برادرش به پسر عموهه
پسری که دهنش لقه و شعور نداره هیچی واسش مهم نیست
بعد من به مادر شوهر احمقم میگم، میگه آره زن پسر عموش خیلی دور جادو جنبله
چی شده نسبت ب ارتباط همسرت با خانما حساسی
همسر قبلیت خیانت کرده یا از این خیانت دیدی که حساس شدی؟
من اصلا بعید میدونم شوهرم پیش همکارش گفته باشه با زنم مشکل دارم و دعای محبت میخوام و بعدش اسم من و مامانمو بده به همکارشو....
دروغ میگه
اولش گفت با پسر پیرزنه حرف زدم این دعارو گرفتم
بعدش که من زنگ زدم به زنه دیدم جوونه و گفت من اصلا پسر ندارم شوهرم گفت من اصلا حرف نزدم آقای احمدی همکارم زنگ زده از طرف من واسمون این دعای محبتو گرفته
نه عزیز
اتفاقا شوهرم خییییلی حساسه
گفت سرکار نرو گفتم چشم آخه قبل از ازدواج دفتر وکالت کار میکردم
نذاشت برم منم قبول کردم
دکترا بورسیه شدم
نذاشت برم گفت زن فقطططط خانه دار
منم گفتم چشم
باشگاه و ورزش و پیاده روی دوست نداره برم
کلا دلش میخواد بشینم صبح تا شب توی خونه یا با خودش برم بیرون
اون خیلی منو محدود کرده
از طرفی بحث و دعوا داریم
بچه ها اذیت میکنن
خیلی تو فشارم همه جوره
ولی توقع نداشتم بهم دروغ بگه 😭
به نظر شماهم دروغ گفته شوهرم؟؟
خودش زنگ زده به زنه؟
وای عزیزم چه گیری دادی ؛ ولکن ؛ شوهرتو چش سفیدمیکنی اینطوری؛ حالا لج میکنه میگه کردم ک کردم خوب کردم
از شما بعیدهسش وقتی ازدواج دومته خیلی باید عاقل تر باشی و حواستو جمع کنی؛ اصن چیزی نبوده ک ب پدرشوهرت بگی
و بعدم اخرشم دعا گرفته نمیخاسته ک تو رو جادو کنه ک عزیزم برا خوشبختی و ارامش دوتاتون گرفته و حالا از یه راه ِ اشتباه بوده کاری نداریم
عزیزم کاش دعا رو ببری پیش کسی ببینه اصلا دعای چیه شوهرت کلا مشکوکه شاید همون دعا زبان بند برای شما باشه .
یه سوال بپرسم همسرت و خودت چرا از همسرای قبلیتون جدا شدید؟
محدودیتاش نتیجه عکس داده
اون محدودت کرده فکر میکنه ابنجوری میتونه نگهت داره
تو هم اجازه دادی محدودت کنه ک اونو داشته باشی و زندگیتو حفظ کنی
ولی اینجوری بدتر میشی
تو منزوی تر عصبی تر منفعل تر میشی
گیر دادنات بیشتر میشه
اونم حق به جانب تر میشه
بنظرم باهاش صحبت کن ک ی کارایی رو برا خودت انجام بدی
زندگی کن نه اینکه از خودت بگذری برا بچه و شوهر
عزیززززممم آروم باش قربونت برم .این موارد برا همه پیش میاد دیگه از ترسش بوده دروغ گفته یا شایدم اونوخانوم دروغ گفته .خیلی هم مساله بزرگی نیست حالا این سوءتفاهم یا دروغی ک پیش اومده از این بابتم در نظر بگیر بخاطر حفظ زندگیش بوده .حالا از نظر خیلیا دعا نویس و زنگ زده و این بحثا مورد مقبول نیست .اما شما نیت همسرتون براتون مهم نیست ک خواسته زندگیش با شما حفظ بشه حالا راهشو درست نرفته؟ اگه شما براش مهم نبودین یا دوستون نداشت میزد ب بیخیالی خوب بود؟
