شوهرم این مدت همش میگفت
خانواده ی زن قبلیم خیلی اهل دعا گرفتن بودن
حتما واسمون دعا میگیرن که بحث و دعوا داریم و....
چند وقت پیش اومد خونه گفت همکارم شماره ی یه پیرزنه رو داده ساداته شهر دیگه ام هست سرکتاب باز میکنه و دعا میده و ازین چیزا
شوهرم گفت بهش زنگ زدم
گفته طلسم و دعا واستون گرفتن و...
فقططططططط تا این اندازه واسه من گفت
منم دیگه پیگیر نشدم
حالا امروز داشتم خونه تمیز میکردم
ساعتو برداشتم تمیز کنم از پشت ساعت یه کاغذ افتاد