مادرم خودش پول داره بره ولی تنهاس بخاطر اون میگفتم
اول گفتم به شوهرم گفتم تو هم به مامانت بگو بیاد
الان میگه مامان من نمیاد مامان تورو هم نمیبریم
یکم اصرار کردم اما دیدم بیشتر از اون مادرمو خرد میکنم دیگه چیزی نگفتم
ولی دیگه ذره ای این سفر واسم لذت بخش نخواهد بود
دیگه تمام ذوقم و... کور شده
دلم نمیخواد برم همینطور بگم نمیام یه دعوا راه میندازه اون سرش ناپیدا
یچیز بگید کلا سفرمون رو کنسل کنم اصلا هم معلوم نباشا کار منه