این تاپیک چند وقت پیش من بود
اول از همه بگم من ۱۷ سالمه ایشون ۲۵ بعد ایشون منو دیدن پسندیدن خواستگاری کردن از والدین بعد این آقا در کنار پدرش نمایشگاه ماشین داره که بیشتر زیر دست اینع یعنی باباعه اصن دخالتی نداره خونه و ماشین و همچیم داره هیملشم خوبه ورزشکاریه قیافشم خوبه من موندم قبول کنم یا نه آخه دوست ندارم تو این سن ازدواج کنم اما موقعیتشون عالیه
چون رفیق برادرم بود داداشم راضی بود خانوادمم گفتم هرچی که خودت دوست داری
من خیلی فکر کردم جواب منفی دادم به دلایلی
اولش اینکه وقتی همین اول کاری همچین کیسی پیدا شده به احتمال زیاد بعدا هم پیش میاد پس من چیزیو از دست نمیدم
دوم تینکه دوست دارم درسمو بخونم
بعد آقا پسره از داداشم پرسیده بود چرا جواب رد دادید و فلان
گفته آبجیم دوست داشته درسشو بخونه
بعد گفته خب من که مشکلی نداستم با درس خوندنش میتونست بخونه در عین تعهد
بعد داداشم گفته میخواسته متمرکزش رو درسش باشه بدون تعهد به کسیم وارد دانشگاه بشه این بچست تازه داره میفهمه چه خبره دور و برش میخواد از زندگیش لذت ببره همین اول راهی از دواج کنه هیچی از جوونیش نمیفهمه ک
بعد طرفم گفته انشااله خوشبخت بشن
😂