خالم یه خواستگاررخوب براش اومده بود قبلش هر دفعه حال خالم بد میشد گفتن دعا داری یا چشم زخم این دفعه خواستگار اومد ۴ قل بخون دور خودت فوت کن بعد سینی چایی ببر
خلاصه اینکه یهو باز یه خواستگار عالی پیدا شد طبق معمول زن دایی حسود فضولمم بود بعد ، خالم قبل سینی چایی اومد اینکارو کنه یهو زن داییم از قصد داد زد این جن بازی ها و خرافات چیه نکنه میخوای پسر مردم هم چیز خور کنی ببین بلند داد زد هااا
همه شنیدن کلا کنسل شد حتی لب به چایی نزدن 🥲🥲خدا روزگارش رو سیاه کنه