رفتیممغازه صاحب مغازه ی زن بود با داداشش زنه منو از مامانم خاستگاری کرد گفت داداشم خوشش اومده ازدخترت میگه خاستگاری کن یهو زن داداشم باعصیانیت گفت وا این چ مدل خاستگاریه بچشم بفل زنه بود بچه زو کشید از بغلش زفت از مغازه بیرون بعد زنه گفت مطمنم ک این خاهرت نبودچون انگار خیلی ناراحت شد گفتم زن داداشمه گفت پیداس چشمم نداره واقعا فاز زن داداشمو نفهمیدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بلع دیگه ب من توهین کردی در صورتی ک کوچکترین توهینی ب شما نکردم با ابنکه دوبارم ازت عذرخاستم بخاطر کاری ک نکردم ک حتی از روی ادب جواب عذرخاهی منم ندادی بازم بیخیال من واقعا حوصله دعوا ندارم ناراحت میشی خب نیا این تاییک باعزض شرمندگی بازم شرمنده
خانومای محترم همه ی ما زندادلش هستیم و همینطور خواهر شوهرمن تمام کامنتا و پستارو خوندم ،کلا ما خانوما عادت داریم ندونسته قضاوت کنیم ،اگه یه خرده تحمل میکردین میخوندین که اسی گفت زنداداشم سر خواستگاری قبلی هم چیکار کرده ،سر ارتباطش با آقای پسری چطور ابروشو برده و به افسردگی کشوندتش زنداداش ۱۴ سال بزرگتره و اینطور رفتار کردنش از سر بچگی و خامی نیست کاملا مقرضانه بوده ،اگه دلسوز بود که ابروی این دخترو نمیبرده، در ضمن خیلیا همینطور باب آشنایی باز میکنن حالا خانواده دختر اجازه آشنا شدن میدن یا نه ،مراسم خواستگاری که تو مغازه برپا نشده ،ماها که آداب دان هستیم و ادعاشو داریم پس طوری حرف نزنیم که ناراحتی بوجود بیاد والا با خوشی و تحقیر نکردن بهتر میتونیم منظورمونو برسونیم و البته تاثیرگدارتره ،الان جو روانی جامعه خیلی بده کاش میشد و میتونستیم مهربانه تر برخورد کنیم با سوز کلام کمتر