رفتیممغازه صاحب مغازه ی زن بود با داداشش زنه منو از مامانم خاستگاری کرد گفت داداشم خوشش اومده ازدخترت میگه خاستگاری کن یهو زن داداشم باعصیانیت گفت وا این چ مدل خاستگاریه بچشم بفل زنه بود بچه زو کشید از بغلش زفت از مغازه بیرون بعد زنه گفت مطمنم ک این خاهرت نبودچون انگار خیلی ناراحت شد گفتم زن داداشمه گفت پیداس چشمم نداره واقعا فاز زن داداشمو نفهمیدم
من چند صفحه اول رو فقط خوندم ولی چیزیکه نفهمیدم اینه که مگه خواستگاری یا همون درخواست کردن از کسی برای امرخیر باید حتما در مکان خاصی باشه؟! واقعا نفهمیدم چرا یه عده گفتن این توهینه! مغازه مگه جای بدیه؟! انقدا هستن تو کوچه و خیابونو اتوبوسو صف نونوایی حتی، از یکی خوششون میاد و اگه قسمت هم باشن جور میشه…
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
فروشنده بنده خدا کار زشتی نکرده خوشش اومده محترمانه خواهرش رو واسطه کرده تا از مادرتون که بزرگترتون هست درخواست آشنایی و خواستگاری کنه تا اگه شما هم موافق بوین شماره ای آدرسی ازتون داشته باشن که بیان منزلتون. این کار چه اشکالی داره به نظرم کار زن داداشتون بد بوده و الا حتی اونا از مادرتون اجازه گرفتن
ن عزیزم همون وقت بهش جواب منفی دادیم چون هیج شناختی روشون نداشتیم
خب شناخت از کجا میاد عزیز یه مدت زیر نظر خانواده ها ارتباط می گرفتین می شناختین همدیگه رو دیگه همه ی زن و شوهرایی که ازدواج غیر فامیلی داشتن یه روزی با هم غریبه بودن دیگه