مهمون داشتیم امروز خونه ترکیده بود گفت من ظرفها رو میشورم تو برو خونه رو جمع و جور کن. سینک هم پر پر بود عین کوه
من گفتم زیاده ظرفها تو کف بزن من آب بکشم گفت نه خودم میشورم منم اصرار کردم که خستهای از سرکار اومدی زیاده یهو قاطی کرد داد زد اصلا خودت بشور بعد دادوبیداد گوشیشو پرت کرد که لیاقت کمک نداری بمون تا صبح خودت همه رو جمع کن بعد رفت تو اتاق نشست الانم تو خواب نازه
نمیدونم چرا اینجوری کرد؟؟این چه کمک کردنی بود