سلام بچه ها
من بهمن 1402 عقد کردم همون شب عقد انقد گیر دادن شالم نیوفته همه اعضای خانوادش میومدن شالمو دروس میکردن و حتی نزاشت برقصم چون مثلا مردای فامیل بودن ولی بازم هیچ چن روز اول خوب بود ولی وقتی خاله عمه دایی هرکس دعوتمون کرد منو نبرد گفت نمیخام کسی ببینتت 14 روز عید منو خونه شون نگه داشت حتی خونه خودشون مهمون میومد منو تو اتاق نگه میداشت همه فامیلا واسه عید دعوت کردن نبردتم حتی خونع مامانم مهمون اومد منو نبرد بچه ها خسته شدم ناراحتم خیلی دوسش دارم نمیزاره مدرسه برم نمیزارم هیچ کلاسی برم حتی خرداد ماه که عموم فوت شد منو فقط واسه ختم میبرد یا مراسمایی که مسجد بود میبرد بعد میاورد باز خونه خودشون دلم و پاره کرد دارم دیوونه میشم اگه یجا یه پسر رد شه من سرم بالا باشه میگه تو واسه اون این کارو کردی خنده رو نیست حتی نمیدونم دوسم داره یا نه فقط موقع رابطه یکم مهربون میشه
