من ۸سال زندگی کردم. خیلی ادمای خوبین همشون. ولی مادرشوهرم خیلی میومد خونمون. وقت و بی وقت. خسته شده بودم. بعد اینهمه سال شوهرمو راضی کردم به بهانه پله های زیاد خونمونو دادیم اجاره اومدیم جای دیگه اجاره.
خونه الانم کوچیک و قراضش اما سگش شرف داره ب اونجا.
البنه احتمال داره دوباره برگردیم