2777
2789

بچه ک بودم تقریبا ۱۰ یا ۱۱ ساله بودم

داشتم‌میرفتم‌خونه عموم ک همسایمون بود

میخاستم برم پیش مامانم

یه مرد از فامیلای بابام جلو در حیاط عموم بود

وقتی خاستم برم داخل یهو دستمو گرفت کشید طرف خودش خودمو رها کردم و فرار کردم ولی کلی ضربه روحی خوردم

هیچ وقت نتونستم به کسی بگم تا پارسال به مامانم گفتم

امشب اومد خونه بابام بعد گفت این کیه من نمیشناسم


ینی گفت عروس کی هستی

گفتم فلانی

بعد خندید گفت عههه

من اینو از بچگی خیلی دوست داشتم

با یه لحن چندش حالم بدجوری بد شد

مشخص بود بابام خیلی بدش اومد

بعد رفتم بیرون

گفت کجا داری میری اخم کردم گفتم میخام برم خونم

بابام با لحن جدی ک اون بفهمه گفت برو دیگه برو خونه

منم اخم کرده بودم و سریع رفتم

یاد بچگیم افتادم.سال های سال اون شب روم تاثیرش هنوز بود

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

منم یه بار تو باغ بابام بودم ۱۰ اینا سالم بود بابام کارگر آورده بود به بهونه نشون دادن درختا منو تکیه داد به خودش من تا الان حالم بد میشه 

‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چشمِ خود بستم که دیگر چشمِ مستش ننگرم ناگهان دل داد زد دیوانه من میبینمش

دستمو کشیدتوی تاریکی بودمشخص بود منظوری داشت

خدا اون دنیا دستش رو بکنه تو مذاب ایشالاه

‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چشمِ خود بستم که دیگر چشمِ مستش ننگرم ناگهان دل داد زد دیوانه من میبینمش

اخه بچه کوچیک؟

بچه کسی می دونه باید چیکار کنیم اگه با چنین بچه ای مواجه شدیم کسی مشاوره ای چیزی تو این زمینه نشنیده بچه تو مدرسه بیاد بگه یا پدر مادرش بگن چیکار کنیم باید چطور راهنمایشون کنیم

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   baransiyah7676  |  9 ساعت پیش
توسط   avaz76  |  10 ساعت پیش