درسته میفهمم و درکتم میکنم
ولی من نمیگم جلوش خم و راست شو یا بهش خدمت کن یا کاری براش انجام بده و خوبی کن ولی تو که مثل اون نیستی بخوای دروغ بگی اینجوری پیش بری یه وقت میبینی شبیه اون شدی خدایی نکرده و خودتم خبر نداری... این آدما که به بد بودن خودشون اعتقاد ندارن یعنی به جایی رسیدن که وقتیم بدی میکنن فکر میکنن بازم خیلی خوبن حالا میدونم خدایی نکرده مثل اون نمیشی ولی میگم تو که بد نیستی این کارارو بکنی، اون بده بزار باشه
قطعا شوهرت آدم منطقی ایه و بهت فشار نمیاره و وقتی دوتا گزینه راست و دروغ هست باید ببخشید خل باشی که دروغو انتخاب کنی،
وقتی یه دروغ میگی برای لو نرفتن دروغت باید صدتا دروغ دیگه بگی و به جز اون هم خودت حس بدی داری و کلی چیز دیگه هم فقط کافیه یه دروغت لو بره تا هزارتا بلا سرت بیاد دیگه اعتماد رفته برنمیگرده و اووووه تا صبح باید بنویسم اگه همه چیزو بخوام کامل توضیح بدم
درکل وقتی کار خوبی نیست قطعا هزارتا بدی داره
و اینکه درسته اون در حد مرگ بهت بدی کرده ولی خب این کارو بکنی بدی حساب میشه و باور کن کارما داره
من خودم کارمای بدی ای که حتی خودم انجام ندادم یه نفر دیگه به خاطر من انجام داده بود و عین سگ پس دادم البته من احتمالا میتونستم جلوی بدیشو بگیرم ولی متاسفانه نگرفتم
و دیگهههه چی بگم همین دیگه
کاری که کوچیکترین حس بدی بهش داشته باشی انجام نده کاراییم که حس بدی بهش نداری فکر کن و ارزیابی کن بعد انجام بده