مادرشوهرم داره الزایمر میگیره بعد

ببین یه چیزی میگم بهش فکر کن نمیخاد زود تصمیم بگیری،،ببین خدا توی قرآن خدمت به مادر خیلی توصیه کرده،بعد اینکه نگاه محبت آمیز به مادر گره های زندگی رو باز میکنه و...ببین وقتی یه سری آدما برای رضای خدا به بنده اش خدمت میکنن در حقش خوبی میکنن خدا میبینه که نیتت رضای خدا بوده چند برابر واست جبران میکنه،،ببین این شرایطو یه فرصت بدون که خدا واست خواسته اگر بتونی با خدا معامله کنی و اصلا نبینی داری به کی لطف میکنی شک نکن زندگیتو بُردی،انرژی های مثبتی که قراره بیان توی زندگیت همین راهییه که جلوی روته،شما در واقع هم داری به کیفیت زندگیه همسرت که از خودش راضی میشی و حتما پاداش احترام به مادرشو از خدا میگیره هم خودت وقتی محض رضای خدا کاری انجام میدی راه خوشبهتی واست باز میشه حتی اگر نبخشیدیش این فرصتو به زندگیت بده که کار پرثوابی جلوی روته

شما به خاطر مادرخانمت خودکشی کردی؟

خوب الان مریض شده بنده خدا .نمیشه که انتقام گرفت یا انداختش سطل زباله

حاجی بیخیال،مادرخانم فرق داره با مادرشوهر خیلی هم فرق داره،ننه من به شوهرمن تو نمیگه با شما همسرمو صدا میزنه،اونقدر به شوهرم محبت داره به من نداره،حالا مادرشوهرم همه ی زورشو زد من طلاق بگیرم،میگف تو چرا نمیری ؟؟؟تو چرا طلاق نمیگیری؟من با چنگ و‌دندون زندگیمو نگه داشته بودم

بابا این حرفا چیه این بنده خدا میخواد بچه بیاره یکی میخواد از این پرستاری کنه چرا احساسی میکنین قضیه رو

نه کمتره

تازه شبانه روزی هم باشه اتاق بدید بهش هزینه رفت و آمدم نداره خورد و خوراکشم همونجاست چون شبم همونجا میخوابه قطعا کمتر درمیاد تا اینکه شیفتی بگیرین

قرار نیست انتقام بگیره

ولی قرار هم نیست پرستار دشمنش بشه

بچه های اون زن باید ازش مراقبت کنن

 وظیفه عروسی که خونشو قبلا تو شیشه کرده نیست

اگه رابطشون از قبل خوب بود یه حرفی

ولی الان اصلا نمیشه

خانما احساساتی ان نمیتونن از کسی که ازش متنفرن مراقبت کنن

واینکه عمر دسته خداست ولی متاسفانه آلزایمر توی سن بالا نشونه ی کوتاهی باقی عمر هم هست ،دله همسرت خوش میشه که آخرای عمر مادرش کاری کرده واسش ،،شما اگر دلت نرم شد، فقط بگو که همراه همسرت هستی و خونتون بمونه مشکلی نداری ولی مسئولیتی شخصا نپذیر