ما شش ماه اختلاف سن داریم ،بله انگار من پخته ترم و صبر بیشتری دارم ،اما اونم مسولیت پذیریش خوبه
با همسرم هم سنیم ، از لحاظ مدیریت زندگی نه واقعا پا به پای همدیگه ایم حتی شاید ایشون بهتر ، ولی مثلا روابط بین خانواده و اینطور چیزا خودم بهتر میتونم مدیریت کنم که خب بنظرم کلا خانوما در این زمینه قوی ترن
قطعا همینه الان ۱۶ساله ازدواج کردم هنوزم حسم همینه
همسرم چندماه از من بزرگترن،در بعضی مسائل درست میگید،اون چیزی که من فکر میکنم بهش رو دیرتر بهش میرسه ولی رفتارش خیلی از من عاقلانه تر هست و به جنبه های مختلف یه کار نگاه میکنه
بلی با چند مورد خواستگار و کیس که اختلاف سنی کمی داشتیم حرف زدم و معاشرت داشتم اصلا حس تکیه گاه بودن نمیگرفتم و به نظرم ناپخته بودن
دوران کارشناسی یکی از دوستام با همکلاسیمون ازدواج کرد،اونموقع من میگفتم اینطوری خوب نیست که همسن هستین و من دوست دارم با اختلاف سنی بیشتر ازدواج کنم ، ولی دوستم می‌گفت وقتی اختلاف سنی کمتر باشه مرد بیشتر به حرفت گوش میکنه و...، من اینو کمو بیش دارم تجربه میکنم خیلی وقتا حرف منو قبول میکنه ولی حس میکنم همش من باید فکر کنم تو موقعیت های مختلف چیکار کنیم و...
انگار سنگینی مسئولیت رو دوش منه
من دوست دارم کنار اون خیالم راحت باشه و...
شما چطور مدیریت میکنین؟
یکیش برای من اینه مثلا تعمیرات خونه را بدون اینکه من بگم انجام بده
ما عقدیم و خونه ای که اون توش هست یه سری کار داره اما میگه سختمه و...
من خیلی حس بدی پیدا میکنم این موقع ها
