2777
2789
عنوان

میشه نظرتون رو بگید راجب جاری من

178 بازدید | 9 پست

تازه یک ماه عروسی کردن ، ولی همزمان با من عقد کرد من زودتر رفتم 

برادر شوهرم خیلی با خانواده خودش صمیمی نیست، ازونجایی فهمیدم که شب عروسی ما کلا تو حیاط بود نیومد برا رقص و .... جوری که صدای شوهرمم درومد. تو دیگر مراسمات من خیلی دیر میومدن با نامزدش .... وقتی میومدم خونشون دست زنشو می‌گرفت میبردن بیرون... موقع ظرف شستن دختره جیم میزد هیچ وقت نشست باهام.... خلاصه یبار هم بعد عروسیم گفت ارایشت خیلی زشت بود شب عروسیت...😑


حالا از شانس من اول بسم الله با مادرشوهرم خوردم مشکل سر اینکه من چون پدر مادرم خیلی حرف نمی‌زنند و من خودم بیشتر موارد رو نظر میدادم  .... یادمه یبار با من دعوا کرد گفت تو اول میگه مادر و پدر خودم بعد ما! خب من تازه عقد کرده معلومه اول خانواده خودم بزار ۴ روز بیام حالا.....

حالا این دختره با این توضیحات من خیلی سیاست خرج میده و حرف های خودش رو میزاره دهن مادرش

 

مثلا امشب مادرشوهرم دعوتشون کرد از ماه عسل اومده بودن و خیلی واضح پیچوندن که ما خسته ایم باید بریم خونمون بخوابیم، مادره دختره هم بود اون حرف انداخت بعد با خانواده خودش رفتن خونه و فهمیدیم موندن اونجا برا شام! 

مادرشوهرم خیلی حرصی شد که چرا به ما میگید بریم بخوابیم خودتون میرید شام... ولی جلو کسی رو نکرد ....و کلا با آیت عروسه خوبه


گفتم حالا اگه من بودم دعوا راه مینداخت یادمه تو مراسم خودم چون اول به اون سلام نکرده بودم قهر کرد رفت .... 



بنظرتون در گذر زمان همچین آدمی میتونه محبوبیت خودشو نگه داره؟؟؟؟؟ امشب اولیت گوشتلخی خودشون نشون دادن ... انقدر که مادرشوهرم میگفت خانواده اینا عالی هستن که دل منو بسوزونه.... آخه اصلا از خانواده من خوشش نمیاد سر همون که گفتم 


مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


باید خودتو خوب جلوه بدی تو چشم مادرشوهره

ولی خیلی دلم خنک شد امشب باهاش اونجور کردن....

مطمئنم بدتر هم میکنن 

چون دل منو شوهرمو شب عروسی شکستن 

یادمه من دستمو کوبیدم به در از ناراحتی دستم مو ترک شد ، شوهرم کلی قرص آرامبخش خورد...

از دست مادرش فقط .... اون هم انداخت گردن مادر من .... 

من مطمئنم 


ولی خیلی دلم خنک شد امشب باهاش اونجور کردن....مطمئنم بدتر هم میکنن چون دل منو شوهرمو شب عروسی شکستن ...

سیاست  به خرج بده 

پشت سرشون نمی‌خواد دوسش داشته باشی ولی تو چشم شوهرت و خود مادره خوب باش با مادرشوهرت 

بگو بخند  ، مهربونم باش ، صمیمی باش ، احترام نگهدار 

به کوری چشم اون یکی جاری

عشق یکطرفه اینطوریه ک:اون چاقو گذاشته بیخ گلوت و داره میکشتت . .و تو همون لحظه میگی مواظب باش دستتو نبری :)
اونجا که گفتی مادرشوهر حرصی شده و ..مادرا اول به بچه شون فکر میکنن عروس و داماد غریبه ان

اخه اصلا ب رو نیاورد خیلی دارم جلو خودمو میگیرم به شوهرم نگم اگه طرف من جای طرف بودم آویزونم میکردین

یا اینکه هی میگفتن نه مادره دختره عوزیه در حالیکه دختره خودش اول حرف انداخت دهن مادره 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز