2777
2789
عنوان

میشه نظرتون رو بگید راجب جاری من

154 بازدید | 8 پست

تازه یک ماه عروسی کردن ، ولی همزمان با من عقد کرد من زودتر رفتم 

برادر شوهرم خیلی با خانواده خودش صمیمی نیست، ازونجایی فهمیدم که شب عروسی ما کلا تو حیاط بود نیومد برا رقص و .... جوری که صدای شوهرمم درومد. تو دیگر مراسمات من خیلی دیر میومدن با نامزدش .... وقتی میومدم خونشون دست زنشو می‌گرفت میبردن بیرون... موقع ظرف شستن دختره جیم میزد هیچ وقت نشست باهام.... خلاصه یبار هم بعد عروسیم گفت ارایشت خیلی زشت بود شب عروسیت...😑


حالا از شانس من اول بسم الله با مادرشوهرم خوردم مشکل سر اینکه من چون پدر مادرم خیلی حرف نمی‌زنند و من خودم بیشتر موارد رو نظر میدادم  .... یادمه یبار با من دعوا کرد گفت تو اول میگه مادر و پدر خودم بعد ما! خب من تازه عقد کرده معلومه اول خانواده خودم بزار ۴ روز بیام حالا.....

حالا این دختره با این توضیحات من خیلی سیاست خرج میده و حرف های خودش رو میزاره دهن مادرش

 

مثلا امشب مادرشوهرم دعوتشون کرد از ماه عسل اومده بودن و خیلی واضح پیچوندن که ما خسته ایم باید بریم خونمون بخوابیم، مادره دختره هم بود اون حرف انداخت بعد با خانواده خودش رفتن خونه و فهمیدیم موندن اونجا برا شام! 

مادرشوهرم خیلی حرصی شد که چرا به ما میگید بریم بخوابیم خودتون میرید شام... ولی جلو کسی رو نکرد ....و کلا با آیت عروسه خوبه


گفتم حالا اگه من بودم دعوا راه مینداخت یادمه تو مراسم خودم چون اول به اون سلام نکرده بودم قهر کرد رفت .... 



بنظرتون در گذر زمان همچین آدمی میتونه محبوبیت خودشو نگه داره؟؟؟؟؟ امشب اولیت گوشتلخی خودشون نشون دادن ... انقدر که مادرشوهرم میگفت خانواده اینا عالی هستن که دل منو بسوزونه.... آخه اصلا از خانواده من خوشش نمیاد سر همون که گفتم 


بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

باید خودتو خوب جلوه بدی تو چشم مادرشوهره

ولی خیلی دلم خنک شد امشب باهاش اونجور کردن....

مطمئنم بدتر هم میکنن 

چون دل منو شوهرمو شب عروسی شکستن 

یادمه من دستمو کوبیدم به در از ناراحتی دستم مو ترک شد ، شوهرم کلی قرص آرامبخش خورد...

از دست مادرش فقط .... اون هم انداخت گردن مادر من .... 

من مطمئنم 


ولی خیلی دلم خنک شد امشب باهاش اونجور کردن....مطمئنم بدتر هم میکنن چون دل منو شوهرمو شب عروسی شکستن ...

سیاست  به خرج بده 

پشت سرشون نمی‌خواد دوسش داشته باشی ولی تو چشم شوهرت و خود مادره خوب باش با مادرشوهرت 

بگو بخند  ، مهربونم باش ، صمیمی باش ، احترام نگهدار 

به کوری چشم اون یکی جاری

عشق یکطرفه اینطوریه ک:اون چاقو گذاشته بیخ گلوت و داره میکشتت . .و تو همون لحظه میگی مواظب باش دستتو نبری :)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   avaz76  |  2 ساعت پیش