بچه ها من خیلی دختر خوشحالی بودم و فقط واسه ایندم در تلاش بودم و به غیر از پول و شغلم به چیز دیگه ای فکر نمیکردم فقط به اهدافم فکر میکردم
همه چیز خوب بود
که یه هو عاشق شدم همون کراش زدنو عشق یک طرفه رو میگن
نمیتونمم فراموش کنم چون در یک محیط تقریبا کاری هستیم )(همکارم نیستا) جزئیاتش و نمیتونم بگم
ولی پیش اون نمیتونم رو کار و شغلم تمرکز کنم البته همیشه نیست
ولی موقع هایی که هست کلا یه ادم دیگه میشم
تب میکنم زبونم بند میاد استرس میگیرم حافظم ضعیف میشه خنگ میشم هیچ کاری رو نمیتونم درست انجام بدم تازه جلوشم ابروم میره خیلی خجالت میکشم بعدشم عصبی میشم
اینجوری پیش بره خیلی بد میشه
نمیدونم چی کار کنم مثل قبل شم و فقط به هدفم فکر کنم
من هر دفعه کلی به خودم قول میدم و با خودم حرف میزنم و همه چی اوکی پیش میره تا دوباره میبینمش