ما چند وقتی میشه رفتیم سر خونمون و این خواهرشوهرمم با ما ازدواج کرد و راه خیلی دوره ۱۲-۱۳ ساعت با ماشین فاصله هست ، یه خواهر شوهر دیگه هم دارم
خلاصه چند بار دعوت کردیم که بیان ولی هر بار چون باید کادو میدادن بهانه کردن و نیومدن
( ما عروسی نگرفتیم رفتیم کربلا و ولیمه دادیم و بهمون کادو ندادن پیش همه گفتن رفتیم خونشون میدیم)
خلاصه قرار بود این خواهرشوهرم که راه دوره بیاد این آخر هفته
شوهرم به مادرش گفت که بهشون بگو میخوام دعوت بگیرم دور هم باشیم شرایط اومدن دارن یا نه ؟
تا بحث مهمونی شد ، خواهر شوهرم گفت که نه من نمیخوام بیام و ...
من و شوهرم هر دو هم شاغلیم هم دانشجو ، باید حداقل یکی دو روز قبل برای مهمونی خبر داشته باشیم ، برنامه بریزیم
یکم پیش مادر شوهرم به شوهرم گفت که خواهرت تازه اومد خونه ما یهویی اونم بعد ۱۲ـ۱۳ ساعت رانندگی
شوهرم گفت که مگه نگفت که نمیخوام بیام من نمیتونم مهمونی بدم ، یکمم باهاش دعوا کرد که من مگه مسخره شمام و ....
جالبه انگار به مادر شوهرم اینا برخورده ....