سلام
شب بخیر
من کسی رو ندارم که باهاش صحبت کنم. نه خواهری، مادری، دوستی، فامیلی و....هیشکی رو ندارم. یه آدم تنها هستم.
من اولین تاپیکم رو از خیلی وقت پیش ایجاد کردم.
تاپیک الانم هم مربوط به تاپیکهای قبلیم هست.
فقط اومدم اینجا ببینم میتونم جواب قانع کننده ای از کسی بشنوم یا نه.
دختری که برات خیلی نامحسوس چراغ سبز بده. تو ایسنتا استوری بذاره که توصیفم کن و نمیدونم منو چجوری میبینی و نصفه شبی یهویی برات آهنگ عاشقانه بفرسته و تو چت برات قلب های قرمز بفرسته. عاشقت کنه؛ وابسته ات کنه و بعد دو سال تو بهش بگی که دوست دارم؛ عاشقت هستم؛ عشقت تو قلبم ریشه زده و همزمان براش یه نامه چند صفحه ای از احساس قلبت رو بهش بدی و اون بگه نه. فاز چیه؟!
بگه من حال خوشی ندارم و تراپیست میرم. ظاهرم فقط خوشحاله. من بهش گفتم من پیشت میمونم. عشق معجزه میکنه. من درمانی میکنم. من همه جوره دوستت دارم. تا اینجا بهش گفتم که وقتی فکر میکنم که قراره نبینمت حس بغض و ترس کودکی رو دارم که انگار از مادرش میخوان جداش کنن.
شماره پدر و مادرش رو هم نداد بهم. تو دانشگاه هم روزایی که میبینمش کلا میرم گریه میکنم. نمیتونم کار کنم؛ درس بخونم
کاری کرد که حس بی ارزشی بکنم. اون عشق و علاقه ها رو صرف سنگ میکردم الان آب شده بود.
من چیکار کنم؟ دیگه نمیتونم مثل قبل کسی رو دوست داشته باشم و بهش عشق بورزم. میترسم. انگار دستام رو قطع کردن.
دیگه طراوت و شادی گذشته ام رو ندارم. فقط یپبه یه چیزم افتخار میکنم که واقعا وقلبا عاشق بودم. همین.
داییش خودسوزی کرده و قبلا حدود ۵ سال قبل با یه پسری بوده اونم تصادف کرده و مرده. و خاله اش هم چهار ماهه که فوت شده. من نمیتونم فراموشش کنم. قدرتش رو ندارم. خیلی بهش وابسته هستم. و البته یک دنیا عاشقشم و حاضرم قلبم رو بدم دستش تا تیکه تیکه کنه.