ملانصرالدین میخواسته با پرگار کمان بزنه نیمساز زاویه بکشه که بررسی کنه فاصله نقطهای روی نیمساز از اضلاع زاویهاش یکسان میشه؛ سوزن پرگارش خراب میشه، میره دنبال سوزن پرگار میبینه صفه، تعجب میکنه از افراد داخل صف میپرسه شماها برای چی اومدین؟!
میگن خواستیم اثبات یکسان بودن فاصله نقطه دلخواه روی نیمساز از روی دوسر زاویه رو اثبات کنیم، اومدیم کمان بکشیم شکست و...
خلاصه ملانصرالدین مشکوک میشه و پی داستان رو میگیره میفهمه نویسنده کتاب هندسه برادر سلطان سوزن پرگار کشوره و همهی این بیشتر بیاموزیمها و... رو برای این طراحی کردن که سوزن پرگارهای وارداتی که رو دستشون باد کرده به فروش برسه.