2777
2789
عنوان

خواهر بی احساس

89 بازدید | 6 پست

منو خواهرم قرار بود دیشب بریم خونه ی بابام.یعنی زنگ زدم خواهرم گفت من شوهرم فردا نیست.امشب میریم.منم نمیتونستم برم.دیگه گفتم شما برید.خبر دار شدم که نرفتن.

دامادمون ی کاری داشت ی وسیله ش پیش یکی از اقوام همسرم مونده بود،میخواست بدونه کی میتونه تحویل بگیره.بعد گفت راستی بیا ما میخوایم بریم خونه ی بابات،توام ۲۰ دقیقه دیگه بیا باهم بریم.منم گفتم باشه.به خواهرم زنگ زدم ۲ بار گوشی ش دلخل ماشین جا گذاشته بود دوباره ب داماد زنگ زدم که گوشی رو بده خواهرم.و به خواهرم گفتم میخوای بری خونه بابا منم میام.گفت ما اومدیم گردش.گفتم خوب اومدی خونه ت بهم خبر بده که بیام و بریم.من تنها خونه بابام نمیرم چون از من خوشش نمیاد و سوال پیچم میکنه.

ولی با این خواهرم جون جونی هستن.

۴ ساعت گذشته ولی خواهرم خبر نگرفته شما جای من بودین با این خواهر چه طوری برخورد میکردین.اعصابم خورد شد چقد گوشیمو چک کردم شاید زنگ زده من متوجه نشدم.حتی نتونستم بخواب یا دوش بگیرم.لعنت به بی کسی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم چندتا خواهر دارم ولی مشکلی باشه فقط با یکی شون دردل میکنم و میتونم روش حساب کنم

منم خواهر کوچیکم فهمیده تره.

این یکمم بددلی میکنه.وقتی همسرش باشه دوس نداره من برم خونه شون.

شاید اونم دلایل خودش رو داره،چرا فکر میکنی حق با شماست و باید به حرف شما گوش بده؟؟؟؟؟؟؟؟

حس میکنم دوس نداره معاشرت کنیم.دوس نداره جایی که همسرش هست منم باشم.اولین بارش نیست اینکارو میکنه

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز