مادرشوهرم رفتیم خونه مامان بزرگ شوهرم سلام میدم به زور جواب سلام میده امروز رفتم خونشون بازم سلام میدم به زور جواب سلام میده شوهرم میگه خداحافظی کن باهاشون خداحافظی میکنم جواب نمیدن فکر کردن کین شوهرم همش تعین تکلیف میکنه برام چیکار کنم خداحافظی کنم چیکار کنم وقتی محل نمیدن من چرا باید شخصیت خودمو خورد کنم خودمو کوچیک کنم از این به بعد سلامم نمیدم بهش وقتی محل نمیده به زور جواب سلام میده خم راست بشم براشون شوهرم خوشحال بشه بره یکی دیگه رو بگیره خم راست بشه واسه اونا
به كتف چپ
رفت و آمد نکن باهاشون خب اگه اذیتی
من که میگم بی محلی از حسادته
من بودم سلام میکردم جمع هم دستم میگرفتم بگو بخند مادرشوهرمم انگار نیس
چنااان لجش در میاد که حد نداره
اون میخواد تو لجت در بیاد بزار تیرش به نشونه نخوره
درکت میکنم ، ناراحتی ، شما سلامتو بکن ، میخواد جواب بده ، میخواد نده ، احترام خودتو بزار حداقلش اینه همسرتون میدونه کم کاری از طرف شما نیست دو روز دیگه مادرشون در این باره چیزی گفت خود همسرت جوابشونو میده ، وقتی محل بهت نمیزاره نیازی به خم و راست شدن نیست همسرت هم چیزی گفت چرا نمیری کمک بگو مامان با رفتارهاش و اخمش به من این حس میده که دوست نداره کمکش کنم ، منم میگم ناراحتش نکنم ❤️
تو خلوت هم همینطوره؟مادرشوهر اسکل منم چند وقتی این رفتارای زشتو داشت بعد فهمیدم پیش اونا پشت سرم حرف میزده شغال حرومزاده،اونم پیش کی پیش جاریم اسکل تر و عقب مونده تر از خودش
به تخمدانت
ول کن دیونن بخدا من بعد دوسال باش آشتی کردم حالا تو خیابون دیدمش ک سلام کنم انگارقهر بود نگام نکرد منم سلام نکردم ب همسرم گفتم دلش میخاد قهر باشه چ بهتر پس دیگ قهر باشیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
54 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز