بیست سالمه شوهرم نمیزاره برم پیش رفیقام تا میرم سریع زنگ میزنه ایندفعه می‌خواستیم بریم مغازه با رفیقام نگاه ساعت کرده گفت الان ۴۱ دیقه اس تک ۵۱ دیقه باید تو خونه باشی یک دیقه دیرتر شد سریع زنگ زد که ارع نباید دیگ بزارم اصلا جای بری خیلی دلم گرف مامانمم تا درد و دل میکنم براش پشتی اونو میکنه اصلا منو دوست ندارن
حتی ایندفعه یکی از فامیلامون با مامانم اومد خونمون تا دید اون اومده نشست تو خونه تا ببینه چی میگیم چون از اون فامیلمون هم خوشش نمیاد دوست دارم برم ناخن یاد بگیرم نمیزاره
برای هر خواسته ای که دارید قرآن رو به فارسی از اول قران تا آخر قران در مدت ۱۵ روز طوری که گوشتون صدای شما رو بشنوه بخونید تا با صدای خودتون به انرژی های ایجاد و خلق خواستتون وصل بشین چون فهم معنای قرآن اعجاز داره و در طول این مدت روزانه ۲۰۰۰ ذکر اللهُ غَفور بگین که انرژی های منفی قبل از شما قطع بشه و خواسته هاتون متجلی بشه انشالله
توروخدا بیایدد حالم بدهههه خیلی هم بدههه
همسرت چند سالشه؟
ببین قربونت برم ، من حس میکنم همسرت اصلا تمایل نداره شما با دوستاتون رفت و آمد داشته باشید ، چه بسا این رفتارهاش هم بخاطر همین هست ، شاید اگر این دوست ها مشترک بودن یعنی رفیق های شما متاهل بودن و با همسرانشون میومدن خونتون و همسرتون هم توی جمع بود یا با هم جایی میرفتیم راحت تر کنار میومد ، پیشنهادم بهت اینه رفت و آمد با دوستاتون به حداقل برسونی کمش کنی ، و اینکه هر دفعه میری بیرون به یاد همسرت باشی زنگ بزنی بگی بدون تو خوش نمیگذره اما مجبور برم اگه نرم میگن بعد ازدواج دور شده از ما ، دلتنگ دیدنتم یا ... یا اینکه یک چیزی براشون بخرید بیارید ، کیکی ، نوشیدنی ، یک وسیله کوچیک یا هر چی که خودتون خوردید
برای افراد فامیل اگر درجه یک هستن کم کم زمینه ایجاد کن از رفتارهای خوب اونها بگو تا همسرت مشتاق دیدارشون بشه ، اگر درجه یک نیستن که بنظر شخص من خیلی رفت و آمد خوب نیست مخصوصا اگر همسرتون راضی نیست ،
ناخن هم که هزار تا راهکار هست که با سیاست راضیش کنی بری کلاس ❤️
