بچها امروز خدا زد توی کمرم نمیدونم عذاب الهی کدوم کارم بود صبح داشتم تمرین میکردم نفس نفس میزدم بابام صدام زد رفتم گفت صدای نفس نفس زدنتو شنیدم و خلاصه من اول توی این فازا نبودم اهمیت ندادم بعدش بهم گفت که خونه نمون همراه ما بیا بریم خونه مادربزرگ (هیچوقت اینطوری نمیگفت)
خلاصه بعدش دوهزاریم افتاد که فکر کرده پناه بر خدا من خود....یی کردم 😭💔
بعد اسمی هم ازش نیاورد که چرا نفس نفس میزدی که حداقل از خودم دفاع کنم و خلاصه آبروم رفت🙂💔به همین راحتی
مامانمم باهام قهره نمیشه از اون بپرسم حداقل ببینم بابام چه فکری راجبم کرده
خیلی غمگینم بچها کلی گریه کردم