2777
2789
عنوان

خیلی ناراحتم شهر غریب ازدواج کردم اومدم خونه بابام سر بزنم

| مشاهده متن کامل بحث + 1273 بازدید | 96 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بیخیال بابا، حالا یه غذا درست میکنن میخورن جمع میکنن دیگه,خودت حرص نده، میدونم شاید حساسی ولی خب الان حرص خوردن که جواب نیست، خونه شوهرتم هست به هر حال، یعنی اگه شوهرت نباشه تو خانوادت راه نمیدی خونت؟ 


2805

چرا من اینهمه حساس نیستم ؟

منم میرم خونه بابام ،بعد تو خونم خانواده شوهرم میان و خب مسلمه که بعضی جاهام سرک میکشن ولی من برام مهم نیست 

تنها چیزی که برام مهمه اینه که خونم تمیز باشه که وقتی میان کثیف نبینن خونمو

سخت نگیر.... وسایل خیلی شخصیتو و اونایی ک دوست نداری بدونن رو مخفی کن...... یجوری برنامه ریزی کن این ...

مخفی کردم ولی مامانش بی نهایت فضوله

تا سوراخای خونه هم مطمئنم میگرده

قدیما که جاریم نزدیک بود میرفت خونش وقتی نبود میومد میگفت فلان کارو کرده تو کمدش

هرجورم برنامه بریزم اونا عاشق اینن من نباشم برن خونم بمونن

فقط تنها کاری که کردم مواد غذاییو تموم کردم تقریبا

چقدر دلم میخواست با مادرشوهرم صميمي بودیم 🥲مگه چی تو کشو هام دارم اخه غیر چهار تا تیکه لباس

آخه اونا از من متنفرن

برا همین عاشق اینن من نیستم برن خونم

وقتیم میرم خونشون هزارتا تیکه بارم میکنن

حتی اگه ۵ نفر باشیم ۴تا لیوان چایی میارن برا من نمیارن

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792