2777
2789
عنوان

داستان زندگیم از از صفر تا بیست پنج سالگی🥲🥲ماجرای شکایت از پدرم

| مشاهده متن کامل بحث + 939 بازدید | 63 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

همه یکی یکی می اومدن تو اتاقی که من بودم و فوش می دادن حرف رکیک می زدن و حرف بارم می کردن که تو آدم نیستی ک کی می خوای آدم بشی و ...

تا اینکه یکی از عموهای وحشی اومد داخل و یکم نگاهم کرد و بدون هیچ حرفی شروع کرد به سیلی زدن و مشت کوبیدن تو صورت من

من شوکه شده بودم از کارش و همینطوری هاج و واج مونده بودم صورتم سرخ شده بود 

گفتم من بی احترامی به شما نکردم کاری نکردم که شما با حرف برادرت منو می زنی و ازت شکایت می کنم 

بازم می خواست بهم حمله کنه فیلم شونه 

که دو تا از عموهای دیگه جلوشو گرفتن و رفت بیرون و با افتخار می گفت زدم زدم 

پدرم هم می گفت دستت درد نکنه باید می کشتیش این آدم نیست باید بمیره 

....

من فکر می کردم با ازدواج اینا تموم میشه ولی نشد

و رفتم فرداش از پدر و از عمو بخاطر کتک و توهین و افترا و تهدید به قتل شکایت کردم 

بماند که خیلی به این و اون زنگ زدن و واسطه گذاشتن تا من شکایتم رو پس بگیرم 

چون حتی حاضر نمی شدن برن کلانتری و علت کارهاشون رو توضیح بدن 

ولی من پس نگرفتم و تنهایی همه بارها رو به دوش کشیدم 

و ازشون نترسیدم و نخواهم ترسید 

و امیدوارم تقاص کارشونو پس بدن

...





.


همه رو همین جا براتون نوشتم 


نظرات خودتونو بگید 


و اینکه شما جای من بودین چیکار می کردین 

و آیا کار خوبی کردم 🥲🤟

2805
2810
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792