من خیلی از اون روز حالم بده و ناراحتم
بیش تر ب خاطر اینکه همچین آدمی خواهرمه واقعا ازش متنفر شدم
اعتماد ب نفسم از دست دادم از اون روز
ت ام میگفتی خدا از عقلتو کم کرده زده رو دماغ من
اشکال نداره عزیزم
کتاب نیمه تاریک وجود رو بخون شاید کمکت کنه
ی باراساااااسی قهوه ایش کن ازمن بهت نصیحت توهمون جمع باید جوووری جوابشومیدادی ازاین غلطانکنه
خواهرت احمقی بیش نیست عزیزم غصه نخور...حتما یا عقده ایه یا فهم وشعورنداره یا بهت حسادت میکنه
من جای تو بودم ذوق میکردم
وقتی اینو گفته یعنی انقدر خوشگلی که میخواد جلوی جمع تو رو بکوبونه از حسادتش
از این به بعد گفت حتما توئم جواب بده
ولش کن بابا
نوجوونی؟؟
اگه اره برا منم دوره دبیرستان انگار ورم داشت یا لاغر بودم نمیدونم چطور بود احساس میکردم بزرگه ولی الان بینیم خیلی اندازش خوبه
خواهر منم خیلی منو مسخره میکرد و احساس خود شاخ پنداری داشت
بعضیا رو زندگی باید تنبیه شون کنه
یه اتفاقاتی واسه خواهرم افتاد که الآن درست رفتار میکنه
میخاستی تو همون جمع بهش بگی عه من میگم همه چطور می‌فهمند ما خواهریم از شباهت دماغمون هست 😂😐
عزیزم نذار کسی جلوی جمع لهت کنه تو هم بلد باش له کردن رو اگ جواب ندی ب مرور زمان افسردگی میگیری اعتماد ب نفس هم نداری
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز