ببین چهار تا هم اتاقی داشتم...یکیش شدیداً چاق بود اصا نمیتونس پاشه اونم درد نداشت همش خواب بود...یکیش ک انگار عمل نداشت...یکیشم طبیعی بود ک خیلی خیلی وضعش بهتر بود...من فقط داشتم جون میدادم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من دختر دومم رو رفتم بیمارستان خصوصی اصلا کاری برام نکردن اینقدر همه چی سریع پیش رفت خودشون هم مونده بودن طوری بود که بچم تو اتاق درد داشت به دنیا میومد به زور بردنم اتاق زایمان رو تخت زایمان
خیلی خیلی حس خوبی بود حاضرم هزار بار اون روز رو تجربه کنم