سلام دیروز داشتم با جاریم حرف میزدم.
گفت که عروسی دخترش چند روز دیگه ست.
من گفتم وسایلش رو تهیه کردید؟ گفت فقط چند تکه بیشتر نگرفته.
تعجب کردم فکر کردم فرصت نکرده گذاشته واسه چند روز دیگه.
بعد من گفتم وسایل چوبیش رو نگرفتین؟
چهره اش رفت تو هم و با اکراه و ناراحتی جوابم رو داد. طوریکه من از سوالم شرمنده شدم.
بعد همسرم پرسید وقتی ازدواج کردند همینجا میمونند یا میرن فلان شهر؟ بازم از جواب طفره رفت و گفت نمیدونم و خبر ندارم.
از دیشب فکرم مشغوله. به نظرتون حرف من بود؟ نباید میپرسیدم؟
خوب بعضی آدما از زیاد سوال پرسیدن ناراحت می شن..خودشونم احتمالا از کسی زیاد سوال نمی پرسن چون دخالت می دونن...دیگه روحیات متفاوته
شاید انتظار داشته پیگیر کاراش باشی کمک کنی بهش تو این خرید جهاز و اینا
اصلا نباید خودتو با جاری نزدیک بگیری
سلام و السلام
از هر حرفت هزااار جور برداشت میکنه
احتمالا اونم میگه من که ناراحت نشدم اشکال نداره. ولی من واقعا متوجه ناراحتیش شدم. در حالیکه ناراحتی نداره.
خود ایشون بعد ازدواجم ازم پرسید خونواده ات چقدر بهت طلا دادند. بعد من که جواب دادم ایشون گفت من برا دخترام فلان و فلان چیز رو گرفتم یه جورایی ضایعم کرد.
