هر شب هرشب تا ساعت یک دو شب کافه از سرکار غروب میاد غذاشو میخوره میره هفت ساله ک دارم بهش میگم قلیون نکش نرو اما کار هرشبش کافه تو محلمون پیر شدم موهای سرم از دستش همه سفید شد خدا لعنت کنه همچین مردهایی رو
با کلی زنگ و دعوا پیام تازه دو شب میاد خونه هر شب تنهام اوایل بعدعروسی تو ساختمون جز خودم کسی نبود و جای خلوت دلم میترکید تا خبر مرگشو بیاره الان طبقه بالاییمون شوهرش کلا از غروب خونست منه بیجاره تنها
تا اینموقع بیرون بعد بیاد خونه چ رابطه میشه داشت دوماهه ک نزدیکی نداشتیم
ب خانوادش هزار بار گفتم اونام بهش گفتن ولی باز این حیواون میره
طلاق نمیتونم بگیرم خانوادم اصلا پشتم نیستن
من چیکار کنم
میاد سه متر زبون هم داره داد بیداد چرا زنگ میزنی من اونجا دارم ورق بازی میکنم صداتو میشنوند
خدایا ساعت هفت تا دوشب
انقد نذر و دعا کردم این حیواون درست بشو نیست
خدایااااا